یادش به خیر..........

یادش به خیر چه روزایی بود اون موقع که ساک ورزشیتو اماده می کردی لباسای ورزشیتو از شب قبل می شستی و می زاشتی توی ساک خطیهای میدون ولی عصر سوار میشدی نصف مسیرو پیاده گز می کردی یادش به خیر چه زود گذشت انگار همین دو سه روز پیش بود که ماه رمضون با بوی نون سنگک کنجدی داغش مربی زودتر تمرین تعطیل می کرد و با چند تا از بچه های تیم پیاده روهای نظام آباد گز می کردیم تا به ایستگاه اتوبوس برسیم .

انگار همین دیروز بود که با رفقا رفتیم  زمین درفشی فر تست فوتبال واسه جوانان پرسپولیس دادیم از همه شهرهای ایران اومده بودن اهواز رشت بندر انزلی اصفهان قم ابادان  ساعت ۳ بعدازظهر تو تابستون تست مرحله اول تونستم رد کنم ولی بعدی رو نتونستم قبول شم داغون بودم  درفشی فر تا فلکه صادقیه پیاده برگشتم ولی هیچ روزی مثل روزی نمیشه که با کلی بدبختی تونستم بعد یه سال تو تست فولاد خوزستان شرکت کنم با کلی امید و ارزو رفتیم اهواز و خونه یکی از رفقای سابق دو سه شب موندیم ...........

.........از میدون چهار شیر تا زمین تمرین فولاد که داخل منطقه صنایع فولاد بود یه ۱۰ دقیقه ای طول کشید انصافاْ هوای اهواز تو تابستون خیلی داغه همین جوریش ادم کم می یاره چه برسه به اینکه بخای دنبال توپ بدویی ۱۲ نفر واسه تست اومده بودن  من با ۱۰ نفر دیگه رفتیم تو زمین حالا بگو من تو چه پستی بازی می کردم ..........................................................................

باقلوا ,هلو, پست هافبک دفاعی به به   به به خلاصه اینکه ۲ بر ۰ باختیم ما ۱۲ نفری که تازه همدیگرو دیده بودیم با تیمی که همه بچه هاش تقریباْ از نوجوانانش با هم بودن.

نظر یادت نره!

سینما و نقد فیلم

سلام
خوب بچه ها بعد یه چند روزی که نبودم  آخه یه چندتایی امتحان میانترم داشتم امروز می خوام یه آپ پر ملات داشته باشیم
اول شروع کنیم از فیلم Sweeney Todd  که یه فیلم واقعا قشنگیه پیشنهاد می کنم حتما ببینیدش فعلا یه پوستر از این فیلم می زارم بعد میریم سراغ نقد فیلم......

جوک و اس ام اس

یارو می ره امتحان گواهی نامه بده چند بار رد میشه بعد تو راه پلیس جلوش رو می گیره می گه گواهی نامه یارو می گه دادین که می خواین؟


غول چراغ جادو به احمدی نژاد میگه بزرگترین آرزوت چیه؟.....احمدی نژاد میگه:میخوام خدا رو ببینم....غول چراغ جادو میگه خدا رو که نمیشه ببینی ...یه آرزویه دیگه بکن...میگه : دوست دارم یه روز برم داخل خیابون و یه دختری بیاد بهم بگه تو چقدر خشگلی ....غوله میگه :کوچیکتم بیا بریم همون خدا .

حکایت

اجازه بدین امروز حکایتی از نصرالله منشی، راوی و مترجم چیره دست کتاب فاخر کلیله و دمنه را تقدیم حضورتان کنم.

راستی کلیله و دمنه را خوانده‌اید؟ اگر نخوانده‌اید، نیک بخوانید که در آن گنجهای حکمت نهفته است.

دزد مبارک قدم

بازرگانی بود بسیار مال اما به غایت زشت‌روی و گران‌جان،

و زنی داشت روی چون حاصل نیکوکاران و زلف چون نامه گنه‌کاران.

شوی بر او به بلاهای جهان، عاشق و او نفور و گریزان،